بسم رب الشهدا
یاد آن روزی که بهمن گل به بار آورده بود
وآن زمستانی که با خود نو بهار آورده بود
یاد بادآن دل تپیدن های مشتاقان یار
و آن عجب نقشی که آن زیبا نگار آورده بود
عشق را صد رشته جان،در لعل نوشین بسته بود
حسن را صد چشم دل، آیینه وار آورده بود
از گلستان شهیدان تا به مهرآباد عشق
موج دریای زمان ، چشم انتظارآورده بود
منکران گفتندبا یک گل نمی گرددبهار
لیک ما دیدیم ، یک گل صد بهار آورده بود
شب پرستان را به کار خویش حیران کرده بود
آفتاب ما صبحی بی غبار آورده بود
درنگاهش جلوهءگل بود و با غوغای عشق
در چمن هر گوشه ای را صد هزار آورده بود